عصر ایران؛ نورا نامدار- یوهان کرایف، اگر هنوز زنده بود، امروز در حال تجربه اولین روز از هفتاد و نهمین سال زندگیاش بود. او در ۲۵ آوریل ۱۹۴۷ به دنیا آمد و در ۲۴ مارس ۲۰۱۶، یعنی یک ماه پیش از آنکه هفتاد ساله شود، از دنیا رفت.
او یکی از بزرگترین نامهای تاریخ فوتبال بود و با دیدگاههای نوآورانهاش دنیای فوتبال را تغییر داد. این تحول صرفا ناشی از مهارتهای فردی یا موفقیتهای او در مقام بازیکن و مربی نبود، بلکه علتش نگرش ویژه او نسبت به فوتبال بود.
فلسفه فوتبال کرایف نه تنها بارسلونا را به یکی از قدرتهای بزرگ جهان تبدیل کرد، بلکه تأثیراتی فراتر از این باشگاه در سطح جهانی گذاشت.
کرایف معتقد بود فوتبال باید چیزی بیشتر از یک بازی فیزیکی باشد و باید تبدیل به یک نوع هنر شود. یک بازی ذهنی که در آن تصمیمات سریع و هوشمندانه از اهمیت زیادی برخوردارند.
فلسفه "مالکیت توپ" او از همین دیدگاه نشأت میگرفت: تیمی که مالک توپ باشد، کنترل بازی را در دست دارد و هر حرکت باید بهطور دقیق و هماهنگ انجام شود. این فلسفه به طور خاص در دوره مربیگری او در بارسلونا نمود پیدا کرد.
کرایف در دوران مربیگریاش در بارسلونا بذر ایده "تیکیتاکا" را کاشت؛ ایدهای که مبتنی بر پاسهای کوتاه و سریع بود، با هدف حفظ کنترل توپ و جابجایی هماهنگ بازیکنان.
این روش بازی نه تنها در بارسلونا، بلکه در تیمهای ملی و باشگاههای دیگر جهان نیز تأثیرگذار شد و امروزه به عنوان یک "مدل بازی" مورد توجه بسیاری از تیمهای باشگاهی و ملی جهان قرار دارد.
با این حال فوتبال مبتنی بر "مالکیت توپ" در بارسلونای کرایف، حقیقتا "تهاجمی" بود. یعنی او توپ را برای حمله کردن میخواست نه برای ممانعت از حمله کردنِ تیم حریف.
همچنین تیم او جوری پشت دروازه حریف خیمه نمیزد که فوتبال شبیه هندبال شود. او به پاسهای بلند و استفاده از فضاهای باز اعتقاد داشت و برای اینکه در زمین حریف فضای باز نصیب تیمش شود، مانع شکلگیری بازیِ عادیِ تیم حریف نمیشد.
از سوی دیگر، کرایف بر اهمیت "تفکر" در فوتبال تأکید میکرد. یکی از ایدههای اساسی او این بود که یک بازیکن فوتبال باید همیشه پیش از هر حرکت، وضعیت بازی را تجزیه و تحلیل کند و تصمیمات خود را بر اساس آن بگیرد. این رویکرد، برخلاف فوتبال سنتی که بیشتر به قدرت بدنی و فیزیک اشاره داشت، به بازیکنان این امکان را میداد که بهجای اتکا به سرعت و قدرت، از هوش و خلاقیت خود در زمین بهره ببرند.
کرایف همچنین یک انقلاب در نگاه به آموزش فوتبال نیز ایجاد کرد. او باور داشت که استعداد در فوتبال تنها به طور طبیعی به وجود نمیآید، بلکه باید آن را پرورش داد. در بارسلونا، او یک آکادمی جدید بنا کرد که هدفش تربیت بازیکنان با مهارتهای فنی بالا و درک عمیق از فلسفهی بازی بود.
این آکادمی به نام "لاماسیا" شناخته میشود و در تربیت بازیکنانی چون لیونل مسی، ژاوی هرناندز، و آندرس اینیستا نقش مهمی ایفا کرد. کرایف با این دیدگاه، تأکید داشت که فوتبال به یک فلسفه و ساختار نیاز دارد که در تمام سطوح، از بازیکنان جوان گرفته تا بزرگترها، جاری باشد.
یکی از ویژگیهای منحصربهفرد کرایف این بود که همواره به پیشرفت و نوآوری میاندیشید. زمانی که بسیاری از مربیان تابع سبکهای قدیمیتر و سنتیتر بودند، کرایف بهدنبال روشهای جدیدی برای بهبود بازی تیمهایش بود.
او به شدت از قدرت ذهن و تفکر استراتژیک در فوتبال دفاع میکرد. این باعث شد تا تفکرات او نه تنها در تیم بارسلونا بلکه در سطح جهانی نیز تأثیرگذار باشد.
تأثیرات کرایف به مرزهای فوتبال باشگاهی محدود نماند و در سطح بینالمللی نیز احساس شد. تیم ملی هلند، که تحت رهبری او (به عنوان کاپیتان تیم) توانست به فینال جام جهانی 1974 برسد، نمونهای از ترکیب بین بازی تهاجمی و استراتژیهای پیچیده بود که او در ذهن خود میپروراند.
فوتبال کرایف، با تأکید بر خلاقیت، مالکیت توپ و بازی گروهی، در واقع یک نسل جدید از بازیکنان و مربیان را تربیت کرد که فلسفه او را در زمین پیاده کردند.
یوهان کرایف نه تنها به عنوان یک بازیکن و مربی، بلکه به عنوان یک معمار فلسفه فوتبال، تأثیرات عمیقی در بارسلونا و دنیای فوتبال بهجا گذاشت. بارسلونا تحت هدایت او به قهرمانیهای متعددی رسید، اما تأثیرات او در این باشگاه فراتر از موفقیتهای میدانی بود. کرایف با رویکرد خود، نه تنها سبک بازی بارسلونا را شکل داد، بلکه ساختاری برای این تیم بنا کرد که هنوز هم پایهگذار موفقیتهای آن است.